عنه عليه السلام :نارٌ شديدٌ كَلَبُها ، عالٍ لَجَبُها ، ساطِعٌ لَهَبُها ، مُتأجِّجٌ سَعيرُها ، مُتَغيّظٌ زَفيرُها ، بَعيدٌ خُمودُها ، ذاكٍ وَقودُها ، مُتَخوَّفٌ وَعيدُها .
امام على عليه السلام :آتشى است سخت گزنده، امواجش خروشان و بلند، زبانه اش شعله ور، خروشش خشم آلود، فسرده شدنش دور و دير، آتش گيره اش فروزان و تهديدش هراس انگيز.
عنه عليه السلام :فكيف أسْتَطيعُ الصَّبرَ على نارٍ لو قَذَفتْ بشَرَرَةٍ إلى الأرضِ لأحْرَقَتْ نَبْتَها ، و لو اعْتَصمَتْ نَفْسٌ بقُلّةٍ لأنْضَجَها وَهْجُ
النّارِ في قُلّتِها . و أيُّما (إنّما) خَيرٌ لِعَليٍّ أنْ يكونَ عند ذي العَرشِ مُقَرَّبا أو يكونَ في لَظىً خَسيئا مُبَعَّدا مَسْخوطا علَيهِ بجُرمِهِ مُكَذّبا؟!
امام على عليه السلام :چگونه بر آتشى صبر كنم كه اگر جرقه اى به كره زمين اندازد، همه گياهانش را بسوزاند و اگر كسى به قله كوهى پناه برد، داغى آن، او را در آن جا بپزد. كدام يك براى على بهتر است: اين كه نزد خداوند صاحب عرش، مقرّب باشد، يا در زبانه آتش دوزخ قرار گيرد و رانده شده و دور افتاده و به سبب گناهش مغضوب درگاه و تكذيب شده باشد؟!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :اعلَموا أنَّهُ لَيس لهذا الجِلْدِ الرَّقيقِ صَبرٌ على النّار ، فارْحَموا نُفوسَكُم؛ فإنَّكُم قد جَرّبْتُموها في مَصائبِ الدُّنيا . أ فَرَأيتُم جَزَعَ أحدِكُم مِن الشَّوكَةِ تُصيبُهُ ، و العَثْرةِ تُدْميهِ ، و الرَّمْضاءِ تُحْرقُه ؟! فكيفَ إذا كانَ بينَ طابِقَينِ مِن نارٍ ، ضَجيعَ حَجَرٍ ، و قَرينَ شَيطانٍ ؟!
امام على عليه السلام :بدانيد كه اين پوست نازك را ياراى آتش نيست؛ پس به خود رحم كنيد، شما در مصيبتها و گرفتاريهاى دنيا آتش را آزموده ايد. آيا ديده ايد كه وقتى يكى از شما خارى به بدنش مى خلد، يا به زمين مى خورد و خونى مى شود و يا شنهاى داغ، پايش را مى سوزاند، چگونه بيتابى مى كند؟! پس، چگونه خواهد بود، اگر ميان دو لايه آتش، همبسترِ سنگ و همدمِ شيطان باشد؟!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لِلأَحنَفِ بنِ قَيسٍ ـ : فلَو رأيتَهُم ، يا أحْنَفُ ، يَنْحدرونَ في أوْدِيَتِها و يَصْعَدونَ جِبالَها ، و قد اُلْبِسوا المُقَطّعاتِ مِن القَطِرانِ ، و اُقْرِنوا مَع فُجّارِها
و شَياطِينِها ، فإذا اسْتَغاثوا مِن حَريقٍ شَدّتْ علَيهِم عَقارِبُها و حَيّاتُها .
امام على عليه السلام ـ خطاب به احنف بن قيس ـ : اى احنف! كاش دوزخيان را مى ديدى كه در درّه هاى دوزخ، سراشيب و از كوه هايش بالا مى روند، تكّه هايى از قطران بر آنان پوشانده شده و با تبهكاران و اهريمنان دوزخ همدم گشته اند و هر گاه براى رهايى از سوختن كمك طلبند، عقربها و مارهاى دوزخ بر آنان هجوم برند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :إنَّ أهلَ النّارِ لَمّا غلى الزَّقُّومُ و الضَّريعُ في بُطونِهِم كغَلْيِ الحَميِم سَألوا الشَّرابَ ، فاُتوا بشرابٍ غَسّاقٍ و صَديدٍ ، يَتَجرّعُهُ و لا يَكادُ يُسيغُهُ ، و يأتيهِ المَوتُ مِن كلِّ مكانٍ و ما هُو بمَيّتٍ .
امام على عليه السلام :هنگامى كه زقّوم و ضريع در شكم دوزخيان، همچون آب جوشان، به جوش آيد، آب بخواهند، پس نوشيدنىِ غَسّاق (خون و چركى كه از پوست تن دوزخيان جارى شود) و صديد (چركابه) به آنها داده شود، كه آن را با سختى جرعه جرعه مى نوشند و از هر سو مرگ گريبانشان را مى گيرد، اما نمى ميرند.
امام على عليه السلام :هرگز از آتش نرهد مگر آن كس كه اعمال دوزخى را وا گذارد.
امام على عليه السلام :كيفر آن كس از همه سخت تر است كه خوبى را به بدى پاداش دهد.
امام على عليه السلام :سخت ترين عذاب را در روز رستاخيز ، آن كسى دارد كه از قضاى الهى ناخشنود باشد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في الدُّعاءِ ـ : أقْسَمتَ أنْ تَمْلأها مِن الكافِرينَ مِن الجِنّةِ و النّاسِ أجْمَعينَ ، و أنْ تُخلِّدَ فيها المُعانِدينَ .
امام على عليه السلام ـ در مناجات با خدا ـ گفت : خدايا! تو سوگند ياد كرده اى كه جهنّم را از كافرانِ جن و انس پر كُنى و معاندان را در آن تا ابد نگه دارى .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :لا يَظْعَنُ مُقيمُها ، و لا يُفادى أسِيرُها ، و لا تُقْصَمُ كُبولُها ، لا مُدّةَ للدّارِ
فتَفْنى ، و لا أجَلَ للقومِ فيُقْضى .
امام على عليه السلام :مقيم دوزخ از آن جا كوچ نمى كند و براى آزادى اسير آن سَرْبَها پذيرفته نمى گردد، و بندهايش از هم گسسته نمى شود . آن سرا مدّت ندارد تا به سر آيد و دوزخيان را اجلى نيست كه حياتشان پايان پذيرد.