کتابخانه احادیث شیعه

6 ـ بردبار

الترغيب والترهيب ـ به نقل از انس ـ : من بارسول خدا صلى الله عليه و آله راه مى رفتم و حضرت بُردى نجرانى با حاشيه اى زبر و درشت بر تن داشت. عربى باديه نشين از راه رسيد و رداى ايشان را محكم كشيد. من به گردن پيامبر صلى الله عليه و آله نگاه كردم ديدم حاشيه رداء، از شدّت كشيدن، روى گردن حضرت ردّ انداخته است. آن باديه نشين سپس گفت : اى محمّد! دستور بده از مال خدا كه نزد توست به من بدهند. پيامبر صلى الله عليه و آله به طرف او برگشت و خنده اى كرد و سپس دستور داد به او چيزى عطا كنند.
نمایش منبع
حدیث روز

امام رضا علیه السلام:

كانَ أبي إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لايُرى ضاحِكا . . . فَإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلِكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ و حُزنِهِ و بُكائِهِ؛

چون ماه محرّم مى‏‌رسيد، كسى پدرم را خندان نمى‌‏ديد... چون روز دهم فرا مى‏‌رسيد آن روز، روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود.

وسائل الشيعه: ج 10، ص 505

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685