امام على عليه السلام : هيچ يك از شما، وقتى چيزى را نمى داند، از آموختن آن شرم نكند.
عنه عليه السلام : تَعَلَّموا العِلمَ ؛ فإنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، و مُدارَسَتَهُ تَسبيحٌ ، و البَحثَ عَنهُ جِهادٌ ، و تَعليمَهُ لِمَن لا يَعلَمُه صَدَقَةٌ ··· و هُوَ أنيسٌ فِي الوَحشَةِ ، و صاحِبٌ فِي الوَحدَةِ ،
و سِلاحٌ عَلى الأعداءِ ، و زَينُ الأخِلاّءِ ، يَرفَعُ اللّه ُ بِه أقواما يَجعَلُهُم فِي الخَيرِ أئمَّةً يُقتَدى بِهِم ، تُرمَقُ أعمالُهُم ، و تُقتَبَسُ آثارُهُم .
امام على عليه السلام : دانش بياموزيد؛ زيرا كه آموختنِ دانش ثواب و حسنه است و مذاكره اش تسبيح و جستجوى از آن جهاد و ياد دادنش به كسى كه آن را نمى داند صدقه··· دانش انيس خلوت است و يار تنهايى و حربه اى عليه دشمن و زيور دوستان. خداوند به واسطه دانش مردمانى را بلند مرتبه گرداند و آنها را پيشواى خوبيها كند تا به آنها تأسى جويند و كردارشان مورد توجّه قرار گيرد و آثارشان اقتباس شود.
عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المُتَّقينَ ـ : فمِن عَلامَةِ أحَدِهِم أنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً في دِينٍ ، و حَزما في لِينٍ ، و إيمانا في يَقينٍ، و حِرصا في عِلمٍ ، و عِلما في حِلمٍ .
امام على عليه السلام ـ در وصف پرهيزگاران ـ فرمود : و از نشانه هاى هر كدام آنها اين است كه او را در دين نيرومند مى يابى و در عين نرمى، قاطع و داراى ايمانِ توأم با يقين و حرصِ به دانش و دانشِ همراه با بردبارى.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لَو أنَّ حَمَلَةَ العِلمِ حَمَلوهُ بِحَقِّهِ لَأحَبَّهُمُ اللّه ُ و مَلائكَتُهُ و أهلُ طاعَتِهِ مِن خَلقِهِ ، و لكِنَّهُم حَمَلوهُ لِطَلَبِ الدّنيا فمَقَتَهُمُ اللّه ُ ، و هانُوا عَلَى النّاسِ .
امام على عليه السلام : اگر دانشمندان دانش را به خاطر حق و حرمتى كه دارد بياموزند، هر آينه خداوند و فرشتگان او و آفريدگان فرمانبردارش آنان را دوست داشته باشند ؛ اما آنها علم را براى طلب دنيا آموختند و از اين رو خداوند از ايشان نفرت گرفت و نزد مردم خوار و بى مقدار شدند.
امام على عليه السلام : هر كس علم را براى به كار بستن آن بياموزد، بى رونقى بازار علم او را به هراس نيفكند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : خُذوا مِنَ العِلمِ ما بَدا لَكُم ، و إيّاكُم أن تَطلُبوهُ لِخِصالٍ أربَعٍ : لِتُباهوا بِهِ العُلَماءَ ، أو تُماروا بِهِ السُّفَهاءَ ، أو تُراؤوا بِهِ فِي المَجالِسِ ، أو تَصرِفوا وُجوهَ النّاسِ
إلَيكُم لِلتَّرَؤّسِ .
امام على عليه السلام : از علم هر آنچه كه برايتان پيش مى آيد فرا گيريد و زنهار كه آن را براى چهار كار بياموزيد: براى فخر فروشى بر علما، يا ستيزه كردن با نادانان، يا خودنمايى در مجالس، يا جلب كردن توجه مردم به خود و رياست كردن بر آنها.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : طَلَبَةُ هذا العِلمِ عَلى ثَلاثَةِ أصنافٍ ، ألا فَاعرِفوهُم بِصِفاتِهِم و أعيانِهِم : صِنفٌ مِنهُم يَتَعَلَّمونَ لِلمِراءِ و الجَدَلِ، و صِنفٌ مِنهُم يَتَعَلَّمونَ لِلإستِطالَةِ و الخَتْلِ ، و صِنفٌ مِنهُم يَتَعَلَّمونَ لِلفِقهِ و العَمَلِ
فأمّا صاحِبُ المِراءِ و الجَدَلِ تَراهُ مُؤذِيا مُمارِيا لِلرِّجالِ في أندِيَةِ المَقالِ ، قَد تَسَربَلَ بِالتَّخَشُّعِ ، و تَخَلّى مِنَ الوَرَعِ ، فَدَقَّ اللّه ُ مِن هذا حَيزومَهُ ، و قَطَعَ مِنهُ خَيشومَهُ
و أمّا صاحِبُ الإستِطالَةِ و الخَتْلِ فإنَّهُ يَستَطيلُ عَلى أشباهِهِ مِن أشكالِهِ ، و يَتَواضَعُ لِلأغنِياءِ مِن دونِهِم ، فهُوَ لِحَلوائهِم هاضِمٌ ، و لِدينِهِ حاطِمٌ ، فأعمَى اللّه ُ مِن هذا بَصَرَهُ ، و قَطَعَ مِن آثارِ العُلَماءِ أثَرَهُ
و أمّا صاحِبُ الفِقهِ و العَمَلِ تَراهُ ذا كَآبَةٍ
و حُزنٍ ، قَد قامَ اللَّيلَ في حِندِسِهِ ، و قَدِ انحَنى في بُرنُسِهِ ، يَعمَلُ و يَخشى ، خائفا وَجِلاً مِن كُلِّ أحَدٍ إلاّ مِن كُلِّ ثِقَةٍ مِن إخوانِهِ ، فشَدَّ اللّه ُ مِن هذا أركانَهُ ، و أعطاهُ يَومَ القِيامَةِ أمانَهُ .
امام على عليه السلام : جويندگان اين دانش سه گروهند. هان! آنان را به اسم و رسم بشناسيد: گروهى از آنها دانش را به منظور ستيزه و جدل مى آموزند، گروهى براى بزرگى كردن و فريفتن فرا مى گيرند و گروهى براى فهميدن و به كار بستن مى آموزند
اما آن كه براى بحث و جدل مى آموزد در انجمنهاى بحث و مذاكره علمى، مردم آزارى و ستيزه گرى مى كند، به فروتنى تظاهر مى كند، ولى از پرهيزگارى تهى است. از اين رو، خداوند كمر او را بشكند و بينى اش را به خاك مالد
و آن كه براى بزرگى كردن و فريفتن مى آموزد، بر همتايان خود گردن فرازى مى كند، اما در برابر توانگران كه [از نظر علمى ]كمتر از آنهايند و فروتنى مى نمايد. شيرينى آنها را مى خورد و دين خود را درهم مى شكند. پس، خداوند ديده چنين كسى را كور گرداند و [نام و ]اثرش را از ميان آثار علما بر اندازد
و آن كه براى فهميدن و به كار بستن فرا مى گيرد، او را مى بينى كه دلگرفته و غمزده
است. در تاريكى شب برخاسته و در بُرنُس . خود خزيده است. كار مى كند و ترسان است؛ از همه كس، جز برادران مورد اعتماد خويش، بيمناك و هراسان است. خداوند اركان [وجود ]چنين كسى را استوار گرداند و روز قيامت امانش دهد.
عنه عليه السلام : العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ ، أعيانُهُم مَفقودَةٌ ، و أمثالُهُم فِي القُلوبِ مَوجودَةٌ ، هاه (و) إنّ هاهُنا ـ و أشارَ بِيَدِه إلى صَدرِهِ ـ لَعِلما جَمّا لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ! بَلى أصَبتُ لَقِنا غَيرَ مَأمونٍ ، يَستَعمِلُ آلَةَ الدِّينِ فِي الدّنيا ، و يَستَظهِرُ بِحُجَجِ اللّه ِ عَلى خَلقِهِ ، و بِنِعَمِهِ عَلى عِبادِهِ ؛ لِيَتَّخِذَهُ الضُّعَفاءُ وَليجَةً مِن دونِ وَلِيِّ الحَقِّ
أو مُنقادا لِحَمَلَةِ العِلمِ ، لا بَصيرَةَ لَهُ في أحنائهِ ، يَقدَحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ بِأوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ
ألاَ ، لا ذا ، و لا ذاكَ ، فمَنهومٌ بِاللَّذّاتِ سَلِسُ القِيادِ ، أو مَغرِيٌّ بِالجَمعِ و الإدِّخارِ ، لَيسا مِن رُعاةِ الدِّينِ ، أقرَبُ شَبَها بِهِما الأنعامُ السّائمَةُ ! كَذلكَ يَموتُ العِلمُ بِمَوتِ
حامِليهِ . اللّهُمَّ بَلى لا تَخلو الأرضُ مِن قائمٍ بِحُجَّةٍ ظاهرٍ أو خافٍ مَغمورٍ ؛ لِئَلاّ تَبطُلَ حُجَجُ اللّه ِ و بَيِّناتُهُ ، و كَم و أينَ؟! اُولئكَ الأقَلُّونَ عَدَدا الأعظَمُونَ خَطَرا ! .
امام على عليه السلام : تا دنيا باقى است دانشمندان باقى اند، پيكرهايشان از ميان مى رود، امّا يادهايشان در دلها مى ماند. ـ حضرت آن گاه با دستش به سينه خود اشاره كرد و فرمود: ـ هان! در اين جا دانش فراوانى است، كاش براى آن حاملانى مى يافتم! البته تيز هوشانى هستند، امّا يا امين و مورد اطمينان نيستند؛ زيرا ابزار دين را براى دنيا به كار مى گيرند و نعمتهاى خدا و حجّتها و براهين او را وسيله سلطه گرى بر بندگان و دوستان او قرار مى دهند. يا در برابر حاملان حق منقاد و مطيعند، اما به پيچ و خمهاى حق آشنايى و بصيرت ندارند و با اوّلين شبهه اى كه پيش آيد آتش شك و ترديد در دلشان فروزان مى شود. هان! نه اين گروه صلاحيت برخوردارى از دانش مرا دارند و نه آن گروه. گروهى هم هستند كه آزمند لذّتهايند و رام شهوتها. گروهى هم شيفته گرد آوردن مال و اندوختن ثروتند. اين دو گروه دين نگه دار نيستند. ماننده ترين چيز به آنها، حيوانات چرنده اند! چنين است كه با مرگ دانشمندان دانش نيز مى ميرد. آرى، البته زمين از كسى كه حجّت خدا را بر پاى دارد تهى نمى ماند كه او يا آشكار و شناخته شده است و يا ترسان و پنهان؛ براى اين كه برهانهاى خدا و نشانه هاى روشن او از ميان نرود. اينان چند نفرند و كجايند؟ شمار اينان اندك است و مقام و منزلتشان بزرگ!
عنه عليه السلام : إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّه ِ إلَيهِ عَبدا أعانَهُ اللّه ُ عَلى نَفسِهِ ··· مِصباحُ ظُلُماتٍ ، كَشّافُ عَشَواتٍ (غَشَواتٍ) ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفَّاعُ مُعضَلاتٍ ، دَليلُ فَلَواتٍ ، يَقولُ فَيُفهِمُ ، و يَسكُتُ فَيَسلَمُ ···
و آخَرُ قَد تَسَمّى عالِما و لَيسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائلَ مِن جُهّالٍ ، و أضاليلَ مِن ضُلاّلٍ ، و نَصَبَ لِلنّاسِ أشراكا مِن حَبائلِ (حِبالِ) غُرورٍ و قَولِ زُورٍ··· يَقولُ : أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ و فيها وَقَعَ، و يَقولُ : أعتَزِلُ البِدَعَ و بَينَها اضطَجَعَ ، فَالصُّورَةُ صورَةُ إنسانٍ، و القَلبُ قَلبُ حَيوانٍ ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى فيَتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمى فَيَصُدَّ عَنهُ ، و ذلكَ مَيِّتُ الأحياءِ .
امام على عليه السلام : از محبوبترين بندگان خدا نزد او بنده اى است كه خداوند او را در برابر نفْسش يارى رسانده است··· چراغ تاريكيهاست، برطرف كننده كوريها، كليد مبهمات، زداينده مشكلات و راهنماى بيابانها. [به موقع] مى گويد و مى فهماند و [به موقع ]خاموش مى شود و سالم مى ماند···
و ديگرى كه خود را دانشمند مى نامد ولى دانشمند نيست. او از نادانها و گمراهان، نادانيها و گمراهيها را فرا گرفته و دامهايى از ريسمانهاى فريب و گفتار دروغ براى مردم گسترده است···
مى گويد: به گاه شبهات درنگ مى كنم، در حالى كه در آنها فرو افتاده است. مى گويد: از بدعتها كناره مى گيرم، در حالى كه ميان آنها فرو خفته است. چهره اش چهره انسان است اما دلش دل حيوان. نه باب هدايت را مى شناسد تا به دنبال آن برود و نه باب كورى [دل] را تا از آن جلوگيرى كند. او مرده اى در ميان زندگان است .
امام على عليه السلام : علم را از هر كه مى داند بياموز و علم خود را به كسى كه نمى داند بياموزان.