عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ : قَرَعتُكَ بِأنواعِ الجَهالاتِ لِئَلاّ تَعُدَّ نَفسَكَ عالِما ··· فإنَّ العالِمَ مَن عَرَفَ أنَّ ما يَعلَمُ فيما لا يَعلَمُ قَليلٌ فعَدَّ نَفسَهُ بِذلكَ جاهِلاً ، فَازدادَ بِما عَرَفَ مِن ذلكَ في طَلَبِ العِلمِ اجتِهادا ، فَما يَزالُ لِلعِلمِ طالِبا ، و فيهِ راغِبا ، و لَهُ مُستَفيدا ، و لأِهلِهِ خاشِعا مُهتَمّا ، و لِلصَّمتِ لازِما ، و لِلخَطَأِ حاذِرا ،
و مِنهُ مُستَحيِيا ، و إن وَرَدَ عَلَيهِ ما لا يَعرِفُ لَم يُنكِرْ ذلكَ لِما قَرَّرَ بِهِ نَفسَهُ مِنَ الجَهالَةِ .
امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حضرت حسن عليه السلام ـ فرمود : انواع نادانيها را به تو گوشزد كردم تا خود را عالم نشمارى··· زيرا عالم كسى است كه بداند: آنچه مى داند، در برابر آنچه نمى داند اندك است و از اين رو خود را نادان مى شمارد و با اطلاع از اين امر (كه دانسته هايش اندك است) بر كوشش خود براى تحصيل دانش مى افزايد. لذا پيوسته دانشجو و شيفته دانش باشد و از آن بهره گيرد و نسبت به عالمان فروتن و با اعتنا باشد و خاموشى اختيار كند و از خطا پرهيز و شرم داشته باشد و اگر به چيزى رسد كه نمى داند، آن را انكار و رد نكند؛ زيرا به نادانى خود معترف است.
امام على عليه السلام : هر كه ادعا كند كه به پايانِ دانش رسيده است، اوج نادانى خود را نشان داده است.
عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ أبغَضِ الخَلائقِ إلَى اللّه ِ ـ : و رَجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ··· قَد سَمّاهُ أشباهُ النّاسِ عالِما و لَيسَ بِهِ ··· لَم يَعَضَّ عَلَى العِلمِ بِضِرسٍ قاطِعٍ ··· لا يَحسَبُ العِلمَ في شَيءٍ مِمّا أنكَرَهُ ، و لا يَرى أنَّ مِن وَراءِ ما بَلَغَ مَذهَبا لِغَيرِهِ ، و إن أظلَمَ عَلَيهِ أمرٌ اكتَتَمَ بِهِ لِما يَعلَمُ مِن جَهلِ نَفسِهِ .
امام على عليه السلام ـ در وصف منفورترين مردمان نزد خداوند ـ فرمود : و مردى كه نادانى را در خود فراهم آورده است··· انسانْ نمايان (عوام الناس دگر انديش) او را عالم مى نامند در حالى كه چنين نيست··· دانش را خوب نجويده است [از مهارت و استادى در دانش و ژرفاى علمى برخوردار نيست]··· براى چيزى كه خود معتقد نيست ارزش علمى قائل نيست و خيال نمى كند كه غير از رأى و نظر او، نظر ديگرى هم وجود داشته باشد و اگر موضوعى برايش مبهم و تاريك باشد، آن را پوشيده مى دارد؛ چون از نادانى خود آگاه است [و مى ترسد با اظهار بى اطلاعى خود از آن مسأله و پرسيدن آن از ديگرى نادانيش آشكار شود].
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لا تَجعَلوا عِلمَكُم جَهلاً ، و يَقينَكُم شَكّا ، إذا عَلِمتُم فَاعمَلوا ، و إذا تَيَقَّنتُم فَأقدِموا .
امام على عليه السلام : دانش خود را به نادانى، و يقين خود را به دو دلى تبديل نكنيد؛ هر گاه دانستيد، به كار بنديد و هر گاه [به كارى ]يقين پيدا كرديد، اقدام كنيد.
امام على عليه السلام : ميوه دانش، به كار بستن آن است.
امام على عليه السلام : ميوه دانش، عمل كردن [به آن ]براى زندگى است.
امام على عليه السلام : ميوه دانش، پرستش است.
امام على عليه السلام : ميوه دانش، خالص گردانيدن عمل [براى خدا ]است.
عنه عليه السلام : رَأسُ العِلمِ التَّواضُعُ ··· و مِن ثَمَراتِهِ التَّقوى ، وَ اجتِنابُ الهَوى ، وَ اتِّباعُ الحَقِّ ، و مُجانَبَةُ الذُّنوبِ، و مَوَدَّةُ الإخوانِ، وَ الاستِماعُ مِنَ العُلَماءِ و القَبولُ مِنهُم. و مِن ثَمَراتِهِ تَركُ الانتِقامِ عِندَ القُدرَةِ ، وَ استِقباحُ مُقارَبَةِ الباطِلِ ، وَ استِحسانُ مُتابَعَةِ الحَقِّ ، و قَولُ الصِّدقِ ، وَ التَّجافي عَن سُرورٍ في غَفلَةٍ ، و عَن فِعلِ ما يُعقِبُ نَدامَةً . وَ العِلمُ يَزيدُ العاقِلَ عَقلاً ، و يُورِثُ مُتَعَلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ ، فيَجعَلُ الحَليمَ أميرا ، وَ ذا المَشوَرَةِ وَزيرا ، و يَقمَعُ الحِرصَ ، و يَخلَعُ المَكرَ ، و يُميتُ البُخلَ ، و يَجعَلُ مُطلَقَ الفُحشِ مَأسورا ، و يُعيدُ السَّدادَ قَريبا .
امام على عليه السلام : رأس دانش فروتنى است··· و از ميوه هاى آن است: تقوا و دورى از هوس و پيروى از حق و پرهيز از گناهان و دوست داشتن برادران و گوش دادن به سخنان دانشمندان و پذيرفتن از آنها . و نيز از ميوه هاى آن است: خوددارى از انتقام گيرى هنگام توانايى و زشت شمردن نزديكى به نادرستيها و نيكو شمردن پيروى از درستيها و راستگويى و پرهيز از شاديهاى غفلت آميز و دورى كردن از انجام آنچه پشيمانى در پى دارد. دانش، بر خردِ خردمند مى افزايد و به فراگيرنده خود صفات پسنديده مى دهد. بردبار را امير مى گرداند و صاحب نظر را به وزيرى مى رساند و حرص را در هم مى كوبد و فريبكارى را ريشه كن مى كند و بخل را مى ميراند و زشتيهاى يله و افسار گسيخته را به بند مى كشد و درستى و استوارى را نزديك مى گرداند.
امام على عليه السلام : دانش، هرگز به بار ننشيند مگر آن گاه كه بردبارى همراه آن شود.