الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وصيَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ عليه السلام ـ : إيّاكَ و التَّغايُرَ في غيرِ مَوضِعِ الغَيرَةِ، فإنَّ ذلكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ مِنهُنَّ إلَى السَّقَمِ ، و لكن أحكِمْ أمرَهُنَّ فإن رَأيتَ عَيبا فَعَجِّلِ النَّكيرَ علَى الكبيرِ و الصغيرِ .
.
امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حسن عليه السلام ـ فرمود : از غيرت نابجا [نسبت به زنان ]بپرهيز كه آن، زن سالم را به بيمارى مى كشاند و پاكدامن را به بدگمانى (انديشه گنهكارى)، بلكه درباره آنان محكم كارى كن. آن گاه اگر عيبى ديدى در مجازات كوچك و بزرگ درنگ مكن.
امام على عليه السلام : غيرتِ مرد [از ]ايمان است و غيرت ورزى زن ستم و تجاوز.
امام على عليه السلام : غيرت زن كفر است و غيرت مرد ، ايمان.
امام على عليه السلام : فال خوب بزن تا كامياب شوى.
عنه عليه السلام : العَينُ حَقٌّ ، و الرُّقى حَقٌّ، و السِّحرُ حَقٌّ ، و الفَألُ حَقٌّ ، و الطِّيَرَةُ ليسَت بحَقٍّ ،
و العَدوى ليسَت بِحَقٍّ .
امام على عليه السلام : چشم زخم حقيقت دارد، دعا و افسون حقيقت دارد، جادو حقيقت دارد و فال خوب زدن حقيقت دارد. اما فال بد و واگيرى حقيقت ندارد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : ما لي و لِقُريشٍ ؟ ! و اللّه ِ لقد قاتَلتُهُم كافِرينَ ، و لاُقاتِلَنَّهُم مَفتونينَ .
امام على عليه السلام : مرا چه با قريش! به خدا سوگند كه در زمان كفرشان با آنها جنگيدم و اكنون نيز كه به فتنه و گمراهى در افتاده اند، با آنها مى جنگم.
عنه عليه السلام في صفةِ الدنيا حينَ بِعثَةِ النبيِّ صلى الله عليه و آله ـ : أرسَلَهُ عَلى حينِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ ، و اعتِزامٍ مِن الفِتَنِ ··· و الدنيا كاسِفَةُ النُّورِ ··· عابِسَةٌ في وَجهِ طالِبِها ، ثَمَرُها الفِتنَةُ ، و طَعامُها الجِيفَةُ .
امام على عليه السلام ـ در وصف اوضاع زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد ـ فرمود : خداوند او را در زمانى فرستاد كه مدّتها بود پيامبرى نيامده بود و مردم در خوابى دراز به سر مى بردند و فتنه ها نيرومند شده بود ··· و دنيا بى فروغ شده بود··· و به روى طالبِ خود رو ترش كرده بود. ميوه اش فتنه و گمراهى بود و خوراكش مُردار.
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : بَعَثَهُ و الناسُ ضُلاّلٌ في حَيرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) في فِتنَةٍ .
امام على عليه السلام ـ در همان باب ـ فرمود : او را در زمانى برانگيخت كه مردم در وادى حيرت سرگشته بودند و راه فتنه و گمراهى مى پيمودند.
عنه عليه السلام ـ في وصفِ الناسِ قبلَ البِعثَةِ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّينَ ـ : و الناسُ في فِتَنٍ انجَذَمَ (انحَذَمَ) فيها حَبلُ الدِّينِ ، و تَزَعزَعَت سَواري اليَقينِ ··· أطاعُوا الشيطانَ فَسَلَكوا مَسالِكَهُ ، و وَرَدوا مَناهِلَهُ ، بهِم سارَتْ أعلامُهُ ، و قامَ لِواؤهُ ، في فِتَنٍ داسَتهُم بأخفافِها ، و وَطِئَتهُم بأظلافِها ، و قامَتْ على سَنابِكِها ، فهُم فيها تائهونَ حائرونَ ، جاهِلونَ مَفتونونَ .
امام على عليه السلام ـ در پى بازگشت از صفّين، در وصف احوال مردم روزگار پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ـ فرمود: در آن هنگام مردم گرفتار فتنه هايى بودند كه در آنها ريسمان دين از هم گسيخته شده بود و ستونهاى يقين لرزان ··· از شيطان فرمان مى بردند و راههايش را مى پيمودند و از آبشخورهاى او مى نوشيدند. به يارى آنها درفشهايش همه جا در اهتزار و بيرقش برپا بود. در فتنه هايى افتاده بودند كه زير سُمهاى خويش خُردشان كرده و آنان را لگد كوب خود كرده بود. اين فتنه ها [مانند اسب سركش ]بر روى پاهاى خود ايستاده بود و همگان در اين فتنه ها سرگردان و حيران و نادان و گرفتار بودند.
عنه عليه السلام ـ من كتابٍ لَهُ إلى معاويةَ ـ : فاحذَرِ الشُّبهَةَ و اشتِمالَها على لُبسَتِها ، فإنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت جَلابِيبَها ،
و أغشَت الأبصارَ ظُلمَتُها .
امام على عليه السلام ـ در نامه اى به معاويه ـ نوشت: از شبهه و اشتباه افكنى آن بپرهيز؛ زيرا چندى است كه فتنه پرده هاى خويش را فرو آويخته و تاريكيش ديده ها را پوشانده است.