امام على عليه السلام ـ در پاسخ به كسى كه اين آيه را در حضور آن حضرت تلاوت كرد ـ فرمود : حروريان (خوارج) از اين افرادند .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ و قد قامَ إليه رجُلٌ مِن
أصْحابِهِ فقالَ : نَهَيْتَنا عَنِ الحُكومَةِ ثُمَّ أمَرْتَنا بِها، فلَم نَدْرِ أيَّ الأمْرَيْنِ أرْشَدَ ! فصَفَقَ عليه السلام إحْدى يَدَيْهِ على الاُخْرى ، ثُمَّ قالَ ـ : هذا جَزاءُ مَن تَرَكَ العُقْدَةَ ، أمَا و اللّه ِ لَو أنّي حِينَ أمَرْتُكُم بهِ حَمَلْتُكُم على المَكْروهِ الّذي يَجْعَلُ اللّه ُ فيهِ خَيْرا ـ فإنِ اسْتَقَمْتُم هَدَيْتُكُم ، و إنِ اعْوَجَجْتُم قَوّمْتُكُم ، و إنْ أبَيْتُم تَدارَكْتُكُم ـ لَكانَتِ الوُثْقى ، و لكِنْ بِمَنْ؟! و إلى مَنْ ؟! .
امام على عليه السلام ـ وقتى كه يكى از اصحابش برخاست و به آن حضرت عرض كرد : ابتدا ما را از پذيرفتن حكميت باز داشتى و سپس دستور دادى آن را بپذيريم . نمى دانيم كدام يك درست تر است ؟ و حضرت دست بر دست زد ـ فرمود : اين [حيرت و سرگشتگى ]سزاى كسى [چون شما] است كه رأى درست را [كه همان رأى من يعنى نهى از پذيرش حكميت بود ]رها كرده است ؛ به خدا سوگند، اگر آنگاه كه به شما فرمان [جنگ با معاويه ]دادم ، شما را به كارى ناخوشايند وا مى داشتم ـ كه خدا خيرى در آن نهاده بود و چون پايدار مى مانديد هدايتتان مى كردم و اگر كج مى رفتيد راستتان مى كردم و اگر سر باز مى زديد مجبورتان مى كردم ـ البته آن روش اطمينان بخش تر بود، اما به كمك چه كسى و يارى خواستن از كه؟!
عنه عليه السلام ـ للخوارِجِ و قد خَرَجَ إلى مُعَسْكَرِهِم و هُم مُقيمونَ على إنْكارِ الحُكومَةِ ـ : أ لَمْ تَقولوا عِندَ رَفْعِهِمُ المَصاحِفَ حِيلَةً و غِيلَةً و مَكْرا و خَديعَةً : إخْوانُنا و أهْلُ دَعْوَتِنا ، اسْتَقالونا و اسْتَراحوا إلى كِتابِ اللّه ِ سُبحانَهُ ، فالرَّأيُ القَبولُ مِنهُم ، و التّنْفيسُ عَنهُم ! فقُلتُ لَكُم : هذا أمْرٌ ظاهِرُهُ إيمانٌ ، و باطِنُهُ عُدْوانٌ ، أوَّلُهُ رَحمَةٌ ، و آخِرُهُ نَدامَةٌ ؟! .
امام على عليه السلام ـ [آن گاه كه] به اردوگاه خوارج، كه بر نپذيرفتن حكميت پافشارى مى كردند ، رفت ـ فرمود : آيا هنگامى كه قرآنها را، از روى حيله و فريب و مكر و خدعه، بر سر نيزه ها كردند نگفتيد : آنها برادران ما و همدينان مايند . از ما خاتمه جنگ را مى خواهند و به كتاب خداوند سبحان روى آورده اند . رأى درست آن است كه خواست آنها را بپذيريم و اندوهشان را بر طرف سازيم؟ آن زمان من به شما گفتم : اين كار آنها ظاهرش ايمان است و باطنش دشمنى ، آغازش دلسوزى است و فرجامش پشيمانى .
عنه عليه السلام ـ لَمّا حَكّمَ الحَكَمَينِ قالتْ لَهُ الخوارِجُ : حَكّمْتَ رَجُلَينِ ؟ ـ : ما حَكّمْتُ مَخْلوقا ، إنَّما حَكّمْتُ القُرآنَ .
امام على عليه السلام ـ زمانى كه حكمين را پذيرفت و خوارج گفتند : دو انسان را حَكَم قرار دادى ؟ ـ فرمود : من هيچ مخلوقى را حكم قرار ندادم، بلكه قرآن را داور كردم .
عنه عليه السلام : فأجْمَـعَ رَأيُ مَلَئكُم علـى أنِ
اخْتاروا رَجُلَينِ ، فأخَذْنـا علَيهِما أنْ يُجَعْجِعا عِندَ القُرآن و لا يُجـاوِزاهُ ، و تَكونَ ألسِنَتُهُما مَعهُ و قُلوبُهُما تَبَعَهُ ، فَتاها عَنـهُ ، و تَرَكـا الحقَّ و هُما يُبْصِرانِهِ .
امام على عليه السلام : آن گاه رأى بزرگان شما بر اين شد كه دو مرد را انتخاب كردند و ما از آنان پيمان گرفتيم كه در محدوده قرآن عمل كنند و از آن فراتر نروند و زبانشان با قرآن باشد و دلهايشان پيرو آن ؛ اما هر دو از قرآن دست كشيدند و حقّ را فرو گذاشتند، در حالى كه آن را مى ديدند.
عنه عليه السلام : أصابَكُم حاصِبٌ ، و لا بَقِيَ مِنكُم آثِرٌ (آبِرٌ) ! أ بَعْدَ إيماني باللّه ِ و جِهادي مَعَ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أشْهَدُ على نَفْسي بالكُفْرِ ؟! لَقد ضَلَلْتُ إذا و مَا أنا مِنَ المُهْتَدِينَ .
، فاُوبُوا شَرَّ مَآبٍ و ارْجِعوا على أثَرِ الأعْقابِ
أمَا إنّكُم سَتَلْقَوْنَ بَعْدي ذُلاًّ شامِلاً ، و سَيْفا قاطِعا ، و أَثَرَةً يَتَّخِذُها الظّالِمونَ فِيكُم سُنَّةً .
امام على عليه السلام : طوفان شن بر شما بوزد و نسلتان بريده شود! آيا پس از ايمان به خدا و جهاد در كنار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر كفر خويش گواهى دهم ؟ «در اين صورت گمراه باشم و از رهيافتگان نباشم» ؛ به بدترين سرنوشت گرفتار آييد و به راه گذشتگان خود رويد ! بدانيد كه پس از من خوارى و ذلّتى تمام شما را فرا خواهد گرفت و به شمشيرى برّان دچار خواهيد شد و ستمگران، ستم بر شما را شيوه خود خواهند كرد.
عنه عليه السلام : و قد كُنتُ نَهَيْتُكُم عن هذهِ الحُكومَةِ فأبَيْتُم عَلَيَّ إباءَ المُنابِذينَ (المُخالِفينَ)، حتّى صَرَفْتُ رَأيي إلى هَواكُم ، و أنْتُم مَعاشِرُ أخِفّاءُ الهَامِ ، سُفَهاءُ الأحْلامِ ، و لَم آتِ ـ لا أبا لَكُم ـ بُجْرا، و لا أرَدْتُ لَكُم ضُرّا .
امام على عليه السلام : من شما را از اين حكميت باز داشتم، اما شما همچون دشمن (مخالف)، از پذيرش دستور من سر باز زديد، تا جايى كه رأى خود را به خواسته شما تغيير دادم كه گروهى سبك سر و نا بخرديد . من براى شما ـ اى ناكسان ـ شر و بدى نياوردم و زيان و ضررى برايتان نخواستم .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في حَربِ الخوارجِ ـ : مَصارِعُهُم دُونَ النُّطْفَةِ ، و اللّه ِ لا يُفْلِتُ مِنهُم عَشَرَةٌ ، و لا يَهْلِكُ مِنكُم عَشَرَةٌ .
امام على عليه السلام ـ در جنگ با خوارج ـ فرمود : قتلگاه آنان اين سوى نهر است ، به خدا سوگند، از آنان ده نفر نخواهند گريخت و از شما ده نفر كشته نخواهند شد .
عنه عليه السلام : احْمِلوا علَيهِم ، فوَ اللّه ِ لا يُقْتَلُ مِنكُم عَشَرَةٌ ، و لا يَسْلَمُ مِنهُم عَشَرَةٌ . فحَمَلَ علَيهِم فطَحَنَهُم طَحْنا ، قُتِلَ مِن أصْحابِهِ عليه السلام تِسْعَةٌ ، و أفْلَتَ مِن الخوارِجِ ثَمانِيَةٌ .
امام على عليه السلام : بر آنان بتازيد كه به خدا قسم از شما ده تن كشته نشوند و از آنان ده تن جان سالم به در نبرند . پس ، بر آنان تاخت و خُردشان كرد . از ياران امام عليه السلام نُه نفر كشته شدند و از خوارج هشت نفر گريختند .