عنه عليه السلام ـ مِن كتابٍ لَهُ إلى معاويةَ ـ : إنّهُ بايَعَني القَومُ الذينَ بايَعُوا أبا بكرٍ و عُمَرَ و عُثمانَ على ما بايَعُوهُم علَيهِ ، فلَم يَكُن لِلشاهِدِ أن يَختارَ ، و لا للغائبِ أن يَرُدَّ ، و إنّما الشُّورى لِلمُهاجِرِينَ و الأنصارِ ، فإنِ اجتَمَعُوا على رَجُلٍ و سَمَّوهُ إماما كانَ ذلكَ للّه ِِ رِضا .
امام على عليه السلام ـ در نامه خود به معاويه ـ نوشت : همان مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند با من نيز بيعتى همان گونه كردند . بنا بر اين ، آن كه [در موقع بيعت با من] حاضر بوده است ، نسزد كه [جز مرا ]انتخاب كند و آن كه حاضر نبوده ، حق ندارد نپذيرد . مشورت، حق مهاجران و انصار است . اگر آنان درباره مردى توافق كردند و او را پيشوا ناميدند ، خشنودى خدا نيز در آن است .
عنه عليه السلام : أيُّها الناسُ ، إنّ أحَقَّ الناسِ بهذا الأمرِ أقواهُم علَيهِ ، و أعلَمَهُم (أعمَلَهم)
بأمرِ اللّه ِ فيهِ ··· لَئن كانتِ الإمامةُ لا تَنعَقِدُ حتّى يَحضُرَها عامَّةُ الناسِ فما إلى ذلكَ سَبيلٌ ، و لكنْ أهلُها يَحكُمُونَ على مَن غابَ عَنها ، ثُمّ ليسَ للشاهِدِ أن يَرجِعَ ، و لا للغائبِ أن يَختارَ .
امام على عليه السلام : اى مردم! سزاوارترين مردمان به اين امر (خلافت و پيشوايى) تواناترين آنها بر آن و داناترينشان [عمل كننده ترينشان] به فرمان خدا در زمينه آن است . . . اگر پيشوايىْ، جز با حضور همه مردم تحقق نيابد ، در آن صورت هرگز اين كار صورت نخواهد گرفت (چون حضور همه مردم براى تعيين خليفه و رهبر در يك جا، ناشدنى است) ، اما كسانى كه اهل آن هستند از طرف كسانى كه حضور ندارند نظر مى دهند . در اين صورت ، آن كه حضور داشته نبايد از نظر خود برگردد [و بيعت شكند] و آن كه حضور نداشته است ، حق انتخاب [كسى ديگر را] ندارد .
عنه عليه السلام ـ عند تشكيلِ الشورى لتعيين الخليفة بعد عمر ـ : لَن يُسرِعَ أحَدٌ قَبلي إلى دَعوَةِ حَقٍّ ، و صِلَةِ رَحِمٍ ، و عائدةِ كَرَمٍ ، فَاسمَعُوا قَولي ، و عُوا مَنطِقِي ، عسى أن تَرَوا هذَا الأمرَ مِن بعدِ هذَا اليَومِ تُنتَضى فيهِ السُّيوفُ ، و تُخانُ فيهِ العُهودُ ، حتّى يكونَ بعضُكُم أئمّةً لأِهلِ الضَّلالَةِ ، و شِيعَةً لأهلِ الجَهالَةِ .
امام على عليه السلام ـ هنگام شورا براى تعيين خليفه پس از مرگ عمر ـ مى فرمود : هيچ كس پيش از من به اجابتِ دعوتِ حق، و پيوند با خويشان، و احسان نشتافته است . پس ، سخنم را بشنويد و گفتارم را بفهميد ؛ چه بسا پس از امروز ، امر خلافت را خواهيد ديد كه شمشيرها در آن كشيده و پيمانها شكسته خواهد شد ، تا جايى كه بعضى از شما پيشواىِ گمراهان خواهيد شد و پيرو نادانان .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لا تَكُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقٍّ ، أو مَشورَةٍ بِعَدلٍ ؛ فإنّي لَستُ في نَفسِي بِفَوقِ أن اُخطِئَ ، و لا آمَنُ ذلكَ مِن فِعلي ، إلاّ أن يَكفِيَ اللّه ُ مِن نَفسِي ما هُو أملَكُ بهِ مِنّي .
امام على عليه السلام : از گفتن سخن حق ، يا مشورت دادن عادلانه ، خوددارى نكنيد ؛ زيرا من خود را بالاتر از اين كه خطا كنم نمى دانم و از اشتباهكارى ايمن نيستم ، مگر اين كه خداى بزرگ مرا حفظ كند كه اختياردار هموست .
عنه عليه السلام ـ لِعبدِ اللّه ِ بنِ العبّاسِ و قد أشارَ علَيهِ في شَيءٍ لم يُوافِقْ رَأيَهُ ـ : لكَ أن تُشِيرَ عَلَيَّ ، و أرى ، فإن عَصَيتُكَ فَأطِعني .
امام على عليه السلام ـ به عبد اللّه بن عباس كه ايشان را به چيزى راهنمايى كرد، كه با نظر ايشان سازگارى نداشت ـ فرمود : تو حق دارى نظرت را به من بگويى، و من هم نظر خاص خود را دارم . بنا بر اين ، اگر بر خلاف [نظر] تو عمل كردم تو از من پيروى كن .
عنه عليه السلام ـ لِطَلحةَ و الزُّبيرِ بَعد بَيعَتِهِ بالخِلافَةِ ، و قد عَتَبا علَيهِ مِن تَركِ مَشورَتِهِما ، و الاستِعانَةِ في الاُمُورِ بِهِما ـ : و اللّه ِ ، ما كانَت لي فِي الخِلافَةِ رَغبَةٌ ··· فلمّا أفضَتْ إلَيَّ نَظَرتُ إلى كتابِ اللّه ِ و ما وَضَعَ لَنا و أمَرَنا بِالحُكمِ بهِ فَاتَّبَعتُهُ ، و ما استَنَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فاقتَدَيتُهُ ، فلَم أحتَجْ في ذلكَ إلى رَأيِكُما ، و لا رَأيِ غَيرِكُما ، و لا وَقَعَ حُكمٌ جَهِلتُهُ ، فَأستَشِيرَكُما و إخوانِي مِن المسلمينَ ، و لَو كانَ ذلكَ لَم أرغَبْ عَنكُما ، و لا عَن غَيرِكُما .
امام على عليه السلام ـ بعد از آن كه با ايشان به خلافت بيعت شد و آنگاه كه طلحه و زبير از آن حضرت انتقاد كردند كه با آنان مشورت نمى كند و در كارها از ايشان كمك نمى گيرد ـ فرمود : به خدا سوگند كه من به خلافت رغبتى نداشتم . . . اما چون به من رسيد ، به كتاب خدا و دستورها و تكاليف آن در زمينه حكومت نگريستم و از آن پيروى كردم و به روشى كه پيامبر وضع كرده نيز نگاه كردم و آن را سرمشق قرار دادم . بنا بر اين ، در اين زمينه (حكومت) نه به نظر شما دو تن نيازى داشتم و نه به نظر غير شما و هيچ حكمى هم پيش نيامده كه آن را ندانم و در نتيجه با شما و برادران مسلمانم مشورت كنم . اگر چنين مسئله اى پيش مى آمد ، نه از شما روى مى گردانم و نه از ديگران .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : و أيمُ اللّه ِ ـ يَمينا أستَثنِي فيها بِمَشيئَةِ اللّه ِ ـ لأَرُوضَنَّ نفسِي رياضَةً تَهُشُّ مَعَها إلَى القُرصِ إذا قَدَرَت علَيهِ مَطعوما ، و تَقنَعُ بالمِلحِ مَأدُوما .
امام على عليه السلام : سوگند به خدا ـ سوگندى كه در آن مشيّت خدا را استثنا مى كنم ـ نفْس خود را چنان رياضت دهم كه اگر براى خوراك خود به قُرص نانى دست يابد ، شاد گردد و از نانخورش به نمك قناعت كند .
عنه عليه السلام : إنّ قَوما مِن اليَهودِ سَألُوا النبيَّ صلى الله عليه و آله عَن شيءٍ ، فقالَ : ائتُوني غَدا ـ و لم يَستَثنِ ـ حتّى اُخبِرَكُم ، فَاحتَبَسَ عَنهُ جَبرَئيلُ عليه السلام أربَعينَ يَوما ، ثُمّ أتاهُ و قالَ : «و لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَدَا * إلاّ
أنْ يَشاءَ اللّه ُ و اذْكُرْ رَبَّكَ إذا نَسِيْتَ وَ قُلْ عَسَى أنْ يَهدِيَنِ رَبِّي لِأقرَبَ مِنْ هذا رَشَدا » .
امام على عليه السلام : گروهى از يهود چيزى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند ، حضرت فرمود : فردا بياييد تا جوابتان را بدهم ـ و اِن شاء اللّه نگفت ـ ؛ پس تا چهل روز از آمدن جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر جلوگيرى شد . و پس از آن، بر پيامبر فرود آمد و گفت : «هرگز در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر خداوند بخواهد، و چون فراموش كنى، پروردگارت را به ياد آور و بگو: اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است، هدايت كند» .
امام على عليه السلام : موى سپيد، پيك مرگ است .
امام على عليه السلام : موى سپيد ، آخرين وعده گاه نيستى است .