الإمامُ عليٌّ عليه السلام : و اعلَمْ أنَّ الرّاسِخينَ في العِلمِ هُمُ الّذينَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ المَضروبَةِ دونَ الغُيوبِ ، الإقرارُ بِجُملَةِ ما جَهِلوا تَفسيرَهُ مِنَ الغَيبِ المَحجوبِ ، فمَدَحَ اللّه ُ تَعالى اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم يُحيطوا بِهِ عِلما ، و سَمّى تَركَهُمُ التَّعَمُّقَ فيما لَم يُكَلِّفْهُمُ البَحثَ عَن كُنهِهِ رُسوخا .
امام على عليه السلام : بدان كه استواران در علم، كسانى هستند كه اقرار به همه آنچه در پس پرده غيب است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهاى غيب وارد شوند، بى نياز كرده است. پس، خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آنچه در حيطه دانششان نيست، ستود و خوددارى آنان را از غور كردن در آنچه به بحث و جستجو از كُنه آن مكلّف نشده اند، استوارى در علم ناميد.
عنه عليه السلام : فلَسنا نَعلَمُ كُنهَ عَظَمَتِكَ، إلاّ أنّا نَعلَمُ أنَّكَ حَيٌّ قَيّومٌ ، لا تَأخُذُكَ سِنَةٌ و لا نَومٌ ، لَم يَنتَهِ إلَيكَ نَظَرٌ ، و لَم يُدرِكْكَ بَصَرٌ .
امام على عليه السلام : ما از كنه عظمت تو چيزى نمى دانيم،تنها همين را مى دانيم كه تو زنده اى و همه چيز به تو پايدار است، نه چرت تو را مى گيرد و نه خواب. دست هيچ انديشه اى به [آستان بلند ]تو نرسد و هيچ ديده اى تو را در نيابد.
عنه عليه السلام : الحَمدُ للّه ِِ الّذي أظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ ، و جَلالِ كِبرِيائهِ ، ما حَيَّرَ مُقَلَ
العُقولِ مِن عَجائبِ قُدرَتِهِ ، و رَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ النُّفوسِ عَن عِرفانِ كُنهِ صِفَتِهِ .
امام على عليه السلام : ستايش خداى را كه از نشانه هاى پادشاهى و شُكوه كبريايى اش چيزهايى را آشكار نمود، كه ديده خردها را از [مشاهده ]شگفتيهاى قدرت خود به حيرت در آورد و انديشه هايى را كه در دل ها خطور مى كند، از شناخت كنه صفت خويش باز داشت.
عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المَلائكَةِ ـ : و إنَّهُم عَلى مَكانِهِم مِنكَ ، و مَنزِلَتِهِم عِندَكَ ، و استِجماعِ أهوائهِم فيكَ ، و كَثرَةِ طاعَتِهِم لَكَ ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عَن أمرِكَ ، لَو عايَنوا كُنهَ ما خَفِيَ عَلَيهِم مِنكَ لَحَقَّروا أعمالَهُم ، و لَزَرَوا عَلى أنفُسِهِم ، و لَعَرَفوا أ نَّهُم لَم يَعبُدوكَ حَقَّ عِبادَتِكَ ، و لَم يُطيعوكَ حَقَّ طاعَتِكَ .
امام على عليه السلام ـ در وصف فرشتگان ـ فرمود : آنان با همه منزلتى كه نزد تو دارند و همه وجودشان عشق به توست و با وجود فراوانى طاعتشان از تو، و غافل نبودنشان از تو، اگر حقيقت آنچه را از تو بر آنان پوشيده است مشاهده كنند، بى گمان اعمال خويش را خُرد شمارند و بر خويشتن خرده گيرند و دريابند كه تو را چنان كه سزد عبادت نكرده اند و چنان كه شايسته است طاعتت ننموده اند.
امام على عليه السلام : بزرگتر از آن است كه ربوبيّتش با احاطه دل يا ديده ثابت شود.
امام على عليه السلام : كسى كه از وصف آفريده اى مانند خود ناتوان است، چگونه تواند خداى خويش را وصف كند؟
عنه عليه السلام : لا يُوصَف بِالأزواجِ ، و لا يَخلُقُ بِعِلاجٍ ، و لا يُدرَكُ بِالحَواسِّ ··· بَل إن كُنتَ صادِقا أيُّها المُتَكَلِّفُ لِوَصفِ رَبِّكَ ، فَصِف جَبرَئيلَ و مِيكائيلَ ، و جُنودَ المَلائكَةِ المُقَرَّبينَ ، في حُجُراتِ القُدُسِ مُرجَحِنّينَ ، مُتَوَلِّهَةً عُقولُهُم أن يَحُدّوا أحسَنَ الخالِقينَ ، فإنَّما يُدرَكُ بِالصِّفاتِ ذَوو الهَيئاتِ و الأدَواتِ ، و مَن يَنقَضي إذا بَلَغَ أمَدَ حَدِّهِ بِالفَناءِ .
امام على عليه السلام : به جفتها وصف نمى شود و در آفرينش موجودات نيازى به تمرين و [استفاده از] ابزار ندارد و با حواسّ درك نمى شود··· اى كسى كه متكلّفانه در وصف پروردگارت مى كوشى! اگر راست مى گويى ، جبرئيل و ميكائيل و سپاه فرشتگان مقرّب را وصف كن؛ همانها كه در غرفه هاى پاك در برابر سلطنت و عظمت خدا بر خود لرزانند و خردهايشان در وصف بهترين آفرينندگان متحيّر است ؛ چه آن كه تنها موجوداتى با صفات درك مى شوند كه داراى شكل و شمايل و ابزار و وسايل هستند و نيز كسى [قابل شناختن است] كه چون مدّتش به سر آيد و به نقطه پايان خود رسد، فانى شود.
عنه عليه السلام : لا تَقَعُ الأوهامُ لَهُ عَلى صِفَةٍ ، و لا تُعقَدُ القُلوبُ مِنهُ عَلى كَيفِيَّةٍ .
امام على عليه السلام : اوهام، به درك صفتى از او نمى رسند و خردها به كيفيّتى از او پى نمى برند.
عنه عليه السلام : مَن وَصَفَهُ فَقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، و مَن عَدَّهُ فَقَد أبطَلَ أزَلَهُ ، و مَن
قالَ : «كَيفَ ؟» فقَدِ استَوصَفَهُ ، و مَن قالَ : «أينَ ؟» فقَد حَيَّزَهُ .
امام على عليه السلام : هر كه خدا را وصف كند، براى او حدّ و مرز قائل شده است و هر كه برايش حدّ و مرز قائل شود، او را شمرده است (برايش اجزاء قائل شده است) و هركه او را بشمارد، ازلى بودنش را باطل ساخته است. كسى كه پرسيد: «چگونه است»،بى گمان او را وصف كرده است و كسى كه پرسيد: «كجاست» او را در مكان قرار داده است.
عنه عليه السلام : الّذي لا يُدرِكُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، و لا يَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، الّذي لَيسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحدودٌ ··· مَن جَهِلَهُ فَقَد أشارَ إلَيهِ ، و مَن أشارَ إلَيهِ فقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فقَد عَدَّهُ ، و مَن قالَ : «فيمَ ؟» فقَد ضَمَّنَهُ ، و مَن قالَ : «عَلامَ ؟» فقَد أخلى مِنهُ .
امام على عليه السلام : كسى كه همّتهاى بلند دركش نمى كند و انديشه هاى ژرف نگر به او نمى رسد؛ كسى كه صفت و ذاتش را حدّ و مرزى نيست··· كسى كه او را نشناخته باشد به او اشاره مى كند و هر كه به سويش اشاره كند، او را محدود كرده است و هركه محدودش كند، او را به شمارش در آورده است (برايش اجزاء قائل شده است) و هركه گويد: «در كجاست؟» او را درون چيزى قرار داده است و هركه گويد: «فراز چه چيزى است؟» ديگر جاى ها را از او خالى دانسته است.