امام على عليه السلام : بيدارى در دين، نعمتى است كه روزى افراد مى شود.
امام على عليه السلام : كسى كه به بيدارى تكيه نكند، از نگهبانان نفعى نبرد.
عنه عليه السلام : فَأفِقْ أيُّها السامِعُ مِن سَكرَتِكَ ، و استَيقِظْ مِن غَفلَتِكَ ، و اختَصِر مِن عَجَلَتِكَ .
امام على عليه السلام : اى شنونده! از مستى خود به هوش آى و از خواب غفلتت بيدار شو و از شتابت بكاه.
عنه عليه السلام : ما بَرِحَ للّه ِِ ـ عَزَّت آلاؤهُ ـ في البُرهَةِ بعدَ البُرهَةِ ، و في أزمانِ الفَتراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكْرِهِم ، و كَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فاستَصبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ في الأبصارِ و الأسماعِ و الأفئدَةِ .
امام على عليه السلام : براى خداوند ـ كه نعمتهايش گرامى باد ـ در هر برهه اى از زمان و در فاصله هاى زمانى ميان بعثت پيامبران، همواره بندگانى بوده است كه با آنان در انديشه هايشان نجوا كرد و در درون خردهايشان با آنان سخن گفت و بدين سبب آنان چشمها و گوشها و دلهايشان از نور بيدارى تابناك گرديد.
امام على عليه السلام : آيا كسى هست كه پيش از آن كه عمرش به سر آيد، از خواب غفلت خويش بيدار شود؟
امام على عليه السلام : آيا كسى هست كه پيش از فرا رسيدن مرگش، از خواب بيدار شود؟
امام على عليه السلام : با وجود غفلت دلها، بيدارى چشمها سودى نمى بخشد.
امام على عليه السلام : مستى غفلت و فريب، ديرتر از مستى شرابها زايل مى شود.
عنه عليه السلام : يا أيُّها الإنسانُ ، ما جَرَّأكَ على ذَنبِكَ ، و ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ ، و ما أ نَّسَكَ بهَلَكَةِ نَفسِكَ ؟ ! أ ما مِن دائكَ بُلُولٌ ، أم ليسَ مِن نَومَتِكَ يَقَظَةٌ ؟ ! .
امام على عليه السلام : هان اى انسان! چه چيز تو را بر گناهت دلير كرد و چه چيز تو را به پروردگارت دلير ساخت و چه چيز تو را با نابودى خودت مأنوس و دمخور كرد؟ مگر درد تو دوايى ندارد؟ يا خواب تو را بيدارى نيست؟
عنه عليه السلام : قد دارستُكُمُ الكِتابَ ، و فاتَحْتُكُمُ الحِجاجَ ، و عَرَّفتُكُم ما أنكَرتُم ، و سَوَّغتُكُم ما مَجَجتُم ، لو كانَ الأعمى يَلحَظُ ، أو النائمُ يَستَيقِظُ ! .
امام على عليه السلام : من قرآن را به شما آموختم و باب دلايل و براهين را به روى شما گشودم و آنچه را نمى شناختيد، به شما شناساندم و آنچه را كه از دهان به بيرون پرت مى كرديد، به مذاق شما گوارا ساختم. اى كاش كه نابينا بينا مى گشت، يا خفته بيدار مى شد!