امام على عليه السلام : رؤياى پيامبران، وحى است.
امام على عليه السلام : نزديكترين مردم به پيامبران، كسى است كه به آنچه آنان فرمان داده اند بيشتر عمل كند.
عنه عليه السلام : أشبَهُ النّاسِ بأنبياءِ اللّه ِ أقوَلُهُم لِلحَقِّ ، و أصبَرُهُم علَى العَمَلِ بهِ .
امام على عليه السلام : شبيه ترين مردم به پيامبران خدا، حق گوترين آنها و شكيباترينشان در عمل به حق است.
امام على عليه السلام : وه چه بزرگ است رستگارى كسى كه دنباله رو پيامبران باشد!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ عليه السلام ـ : ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها ، و عَذْبِها و سَبَخِها ، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّى خَلَصَت ، و لاطَها بالبَلَّةِ حتّى لَزِبَت ، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ ، و أعضاءٍ و فُصولٍ ، أجمَدَها حتَّى استَمسَكَت ، و أصلَدَها حتّى صَلْصَلَت ، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ . ثُمّ نَفَخَ فيها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها و فِكَرٍ يَتَصَرّفُ بها ··· مَعجونا بطِينَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ ، و الأشباهِ المُؤتَلِفَةِ ، و الأضدادِ المُتَعادِيَةِ ، و الأخلاطِ المُتَبايِنَةِ ، مِن الحَرِّ
و البَردِ ، و البَلَّةِ و الجُمودِ .
امام على عليه السلام ـ در بيان آفرينش آدم عليه السلام ـ فرمود : سپس، خداوند سبحان از قسمت هاى سخت و نرم زمين و شيرين و شوره زار آن، خاكى برداشت و بر آن آب ريخت تا پاك و خالص شد و با رطوبت بياميختش تا آنكه چسبناك گشت. آن گاه از آن هيكلى بيافريد، داراى اعضا و پيوندها و گسستگى ها؛مدتى مشخص و زمانى معلوم آن را بداشت تا اينكه خشكيد و به هم پيوست و چون سفال سخت شد. آنگاه از روح خويش در آن دميد، تا به صورت انسانى گرديد صاحب ذهن هايى كه آنها را به حركت در مى آورد و انديشه اى كه با آن [در كارهايش ]دخل و تصرف مى كند··· آميخته به طينتى با رنگ هاى گوناگون و چيزهايى همانند يكديگر و حالاتى متضاد و آميخته هايى نا همگون از قبيل گرمى و سردى و رطوبت و خشكى .
عنه عليه السلام : إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ ؛ فيهِ الطَّيِّبُ و الصّالِحُ و الرَّديُّ، و كلّ ذلكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ .
امام على عليه السلام : آدم از اَديم (پوسته) زمين كه در آن [خاكِ] پاك و خوب و بد وجود دارد، آفريده شد و تو همه اين صفات را در فرزندان آدم مى بينى.
عنه عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عن وَجهِ تَسمِيَةِ آدَمَ و حَوّاءَ ـ : إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّه خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالى بَعَثَ جَبرئيلَ عليه السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ : طينَةٍ بَيضاءَ ، و طينَةٍ حَمراءَ ، و طينَةٍ غَبراءَ ، و طينَةٍ سَوداءَ ، و ذلكَ مِن سَهلِها و حَزنِها .ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ : ماءٍ عَذبٍ ، و ماءٍ مِلحٍ ، و ماءٍ مُرٍّ ، و ماءٍ مُنتِنٍ . ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ ، و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ .
فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَى الماءِ ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَى الطِّينِ . فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ ، و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ
في أنفِهِ
و إنّما سُمِّيَت حَوّاءُ حَوّاءَ لأنّها خُلِقَت مِن الحَيَوانِ .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از علّت نامگذارى آدم و حوّا به اين نام ها ـ فرمود : آدم را آدم ناميده اند، چون از اَديم زمين آفريده شد. بدين سان كه خداوند تبارك و تعالى جبرئيل عليه السلام را فرستاد و به او فرمود از اَديم (لايه بيرونى) زمين چهار قسمت خاك بياورد : خاكى سفيد، خاكى سرخ، خاكى قهوه اى و خاكى سياه و آنها را از قسمتهاى نرم و سخت زمين فراهم آورد. آن گاه به او دستور داد چهار قسمت آب بياورد : آبى شيرين، آبى شور، آبى تلخ و آبى گنديده. سپس فرمود كه آب را روى خاك بريزد. و خداوند با دست [قدرت ]خويش آنها را به هم آميخت به طورى كه نه خاكى اضافه آمد كه به آب احتياج داشته باشد و نه آبى كه به خاك نياز داشته باشد. پس، آب شيرين را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش هايش و آب گنديده را در
بينى اش
حوّا نيز از آن رو حوّا ناميده شده كه از حَيوَان (موجود زنده و جاندار) آفريده شده است.
عنه عليه السلام : ··· فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، و أنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ عليه السلام خِيَرَةً مِن خَلقِهِ ، و جَعَلَهُ أوّلَ جِبِلَّتِهِ .
.
امام على عليه السلام : ··· چون زمينش را آماده ساخت و فرمانش را روان ساخت، آدم عليه السلام را به عنوان مخلوق برتر خود برگزيد و او را نخستين آفريده خود [از نوع انسان] قرار داد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : أيُّها النّاسُ، إنّما يَجمَعُ النّاسَ الرِّضى و السُّخطُ ، و إنّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمودَ رجُلٌ واحِدٌ فعَمَّهُمُ اللّه ُ بالعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بالرِّضا ، فقالَ سبحانَهُ : «فعَقَرُوها فأصْبَحُوا نادِمينَ» .
فما كانَ إلاّ أن خارَت أرضُهُم بالخَسفَةِ خُوارَ السِّكَّةِ المُحْماةِ في الأرضِ الخَوَّارَةِ .
امام على عليه السلام : اى مردم! جز اين نيست كه راضى بودن و راضى نبودن [به يك عمل ]است كه مردم را گرد هم مى آورد. ناقه ثمود را فقط يك مرد پى كرد، امّا خداوند همه آنان را عذاب كرد؛ چون همه آنان به اين كار او راضى بودند. خداى سبحان مى فرمايد : «آن را پى كردند، پس پشيمان گشتند». عذاب آنها اين بود كه سرزمينشان صدايى همچون صداى فرو رفتن ميخ گداخته در زمين نرم و هموار، برآورد و فرو رفت.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عن ذي القَرنَينِ أ نَبيّا كان أم مَلِكا ـ : لا نَبيّا و لا مَلِكا ، بَل عَبدا أحَبَّ اللّه َ فأحَبَّهُ اللّه ُ ، و نَصحَ للّه ِ فنَصَحَ لَهُ ، فبَعَثَهُ إلى قَومِهِ فضَربوهُ على قَرنِهِ الأيمَنِ ، فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّه ُ أن يَغيبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ الثّانيَةَ فضَرَبوهُ على قَرنِهِ الأيسَرِ فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّه ُ أن يَغيبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ اللّه ُ الثّالثَةَ فَمكَّنَ اللّه ُ لَهُ في الأرضِ ، و فيكُم مِثلُهُ ـ يَعني نفسَهُ ـ .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه آيا ذو القرنين پيامبر بود يا فرشته ـ فرمود : نه پيامبر بود و نه فرشته، بلكه بنده اى بود كه خدا را دوست مى داشت و خدا هم او را دوست داشت و براى خدا خيرخواهى مى كرد و خدا هم خيرخواه او شد. پس او را به سوى قومش فرستاد، امّا مردم بر شاخ راست سر او كوفتند. پس، ذو القرنين تا مدّت زمانى كه خدا مى خواست از ميان مردم ناپديد شد. سپس بار ديگر او را فرستاد و اين بار مردم بر شاخ چپ سر او كوفتند و او باز تا مدتى كه خدا مى خواست از ميانشان ناپديد شد. سپس بار سوم خداوند مبعوثش كرد و در زمين به او قدرت داد. نمونه او در ميان شما نيز هست ـ مقصود خود آن حضرت است ـ .