عنه عليه السلام ـ و قَد سَألَهُ رَجُلٌ يَهودِيٌّ: مَتى كانَ رَبُّنا عَزَّ و جلَّ ؟ ـ : يا يَهودِيُّ ، (ما كانَ) لَم يَكُنْ رَبُّنا فكانَ ، و إنَّما يُقالُ : «مَتى كانَ» لِشَيءٍ لَم يَكُنْ فكانَ ، هُوَ كائنٌ بِلا كَينونَةِ كائنٍ لَم يَزَلْ لَيسَ لَهُ قَبلٌ ، هُوَ قَبلَ القَبلِ ، و قَبلَ الغايَةِ ، انقَطَعَتْ عَنهُ الغاياتُ ، فهُوَ غايَةُ كُلِّ غايَةٍ .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به مردى يهودى كه پرسيد: پروردگار عزّ و جلّ ما از كى بوده است؟ ـ فرمود : اى يهودى! چنين نبوده كه پروردگار ما نبوده و سپس بود شده باشد. سؤال «از كى بوده؟» تنها درباره موجودى به كار مى رود كه نبوده و سپس بود شده است. خدا موجود است بى آن كه حادث باشد. همواره بوده و قبل و نقطه آغازى ندارد. پيش از پيش است و پيش از نقطه نهايت [در جانب ازل]. غايت و نقطه پايان به او ختم مى شود، او پايان هر پايانى است.
امام على عليه السلام : بر او پيشى نگرفت هيچ وقت و زمانى.
عنه عليه السلام : لا تَصحَبُهُ الأوقاتُ ، و لا تَرفِدُهُ الأدَواتُ ، سَبَقَ الأوقاتَ كَونُهُ ، و العَدَمَ وُجودُهُ ، و الابتِداءَ أزَلُهُ ··· مَنَعَتْها «مُنذُ» القِدمَةَ ، و حَمَتْها «قَد» الأزلِيَّةَ .
امام على عليه السلام : زمانها با او همراه نيستند و ابزارها كمك و ياريش نمى رسانند. بودنش بر زمانها پيشى دارد و هستيش بر نيستى و ازلى بودنش بر آغاز داشتن··· ادوات و ابزارها با كلمه «از چه وقت» از مُلك بى آغازى و قِدَم خارج مى شوند و با كلمه «قد» [كه نشانگر ماضى قريب است ]از ازلى بودن محروم مى گردند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : و لا يَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ ، و لا نُجومُ السَّماءِ ، و لا سَوافِي الرِّيحِ في الهَواءِ ، و لا دَبيبُ النَّملِ عَلَى الصَّفا ، و لا مَقيلُ الذَّرِّ في اللّيلَةِ الظَّلماءِ ، يَعلَمُ مَساقِطَ الأوراقِ ، و خَفِيَّ طَرْفِ الأحداقِ .
امام على عليه السلام : شمار قطره هاى آبها و ستارگان آسمان و ذرات گرد و غبار پراكنده در هوا و حركت مور بر خرسنگ و خفتنگاه مورچگان در شب تاريك، بر او پوشيده نيست. افتادنگاههاى برگها و برهم خوردن پلكها را مى داند.
عنه عليه السلام : فسُبحانَ مَن لا يَخفى عَلَيهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ، و لا لَيلٌ ساجٍ، في بِقاعِ الأرَضينَ المُتَطأطِئاتِ و لا في يَفاعِ السُّفْعِ المُتَجاوِراتِ ، و ما يَتَجَلجَلُ بِهِ الرَّعدُ في اُفُقِ السَّماءِ ، و ما تَلاشَتْ عَنهُ بُروقُ الغَمامِ ، و ما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ تُزيلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأنواءِ و انهِطالُ السَّماءِ ، و يَعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ و مَقَرَّها ، و مَسحَبَ الذَّرَّةِ و مَجَرَّها ، و ما يَكفي البَعوضَةَ مِن
قوتِها ، و ما تَحمِلُ الاُنثى في بَطنِها .
امام على عليه السلام : پاك و منزّه است خدايى كه نه سياهى شبِ ديجور بر او پوشيده است، نه شبهاى آرام سرزمين هاى پست و نه كوهها و تپه هاى قهوه اى رنگ به هم پيوسته و نه آوازى كه از تندر در كرانه آسمان برمى خيزد و نه آنچه آذرخشِ ابرها از آن پراكنده مى شود و نه برگى كه فرو مى افتد و طوفانهاى ستارگان و بارشِ بارانِ آنها را از افتادنگاهشان دور مى گردانند. افتادنگاه و جاى قرار گرفتن هر قطره باران و جاى دانه كشيدن مور و مقصد او را، و آنچه را كه براى روزى پشه كافى است و جنس جنين هر ماده اى را در
شكمش مى داند.
عنه عليه السلام : يَعلَمُ عَجيجَ الوُحوشِ في الفَلَواتِ ، و مَعاصِيَ العِبادِ في الخَلَواتِ ، و اختِلافَ النِّينانِ في بحار الأنوار الغامِراتِ ، و تَلاطُمَ الماءِ بِالرِّياحِ العاصِفاتِ .
امام على عليه السلام : آواى وحوش در بيابانها و گناهان بندگان در خلوتها و آمد و شد ماهيان در درياهاى بزرگ و برهم خوردن آبها از بادهاى سخت را مى داند.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : و لا يَخفى عَلَيهِ مِن عِبادِهِ شُخوصُ لَحظَةٍ ، و لا كُرورُ لَفظَةٍ ، و لا ازدِلافُ رَبوَةٍ ، و لا انبِساطُ خُطوَةٍ ، في لَيلٍ
داجٍ ، و لا غَسَقٍ ساجٍ .
امام على عليه السلام : هيچ عملى از اعمال بندگان خدا بر او پوشيده نيست: نه نگاه خيره اى و نه تكرار واژه اى و نه نزديك شدن به تپّه اى و نه برداشتن گامى در شبى تيره و ظلمتى آرام.
عنه عليه السلام : عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائرِ المُضمِرينَ ، و نَجوَى المُتَخافِتينَ ، و خَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ ، و عُقَدِ عَزيماتِ اليَقينِ .
امام على عليه السلام : رازى را كه افراد در درون خويش نهفته مى دارند و نجواى كسانى را كه به راز سخن مى گويند و گمانهايى را كه در دلها مى گذرد و عقيده هاى راسخ يقينى را مى داند.
امام على عليه السلام : دانش او به آن سوى نا پيداى پرده ها نفوذ مى كند و بر افكار و باورهاى پيچيده درونها احاطه دارد.
امام على عليه السلام : و هر دانايى ـ جز خدا ـ دانش آموزنده است.